عاشقى کن! که هنر نیست به تن بالیدن
❤️از هر آغوش به آغوش دگر غلتیدن
❤️هنر این است: در این شهرِ پُر از دلبرکان
❤️"یک نفر" یافتن و دل زِ "یکى" دزدیدن
❤️جاىِ بوسیدنِ لب هاى هزاران شیرین
❤️لبِ شیرین "یکى" را همه شب بوسیدن
❤️چشم بر هر که جز "او" روى نماید بستن
❤️از همه ماهرُخان روى "یکى" را دیدن
❤️اشهدِ "حسِ تنوع طلبى" را خواندن
❤️هر بساطِ هوس و وسوسه را بر چیدن
❤️معنىِ "عشق" اگر مى طلبى جز این نیست
❤️دل "یکى" هست، و باید به "یکى" بخشیدن